بسم رب الشهدا

سلام به همه

امروز دلم هوای زیارت کرد، دلم بهشت زهرا خواست. مقدور نبود رفتن. اما دیگر هوایی شده بودم.شدم مهمان صالح بن موسی الکاظم.امامزاده دوست داشتنی شمال شهر تهران. گوشه ه ای از میدان شلوغ تجریش. نمیدانستم چه شده که مهمانم. وقتی رسیدم ، فهمیدم که این آقای شریفِ صاحب کرامت خودش مرا دعوت کرده. اعتراف میکنم که در این مدت آقا را این چنین نیافته بودم.شریف، مهربان، دوست داشتنی، بخشنده و آرامش بخش

زنده شدم به درک حیات طیبه این آقای شریف.جای همگی شما در این زیارت خالی بود.برای اول بار تنهای تنها رفتم خدمت ایشان و حالا احساس رزمنده ای را دارم که قله بلندی را فتح کرده و پرچم حق را بر راستای افق بر زمین زده.

دعا میکنم که چنین زیارتی حالا در هر گوشه این هستی که باشد مکرر نصیب شما شود

============================

میشمارم روزها را، به پنج شنبه که میرسم لبریز شوقم. شاید فردا همان جمعه معهود باشد. اما تا به حال شنبه ها فقط شرمندگی و حسرت برایم داشته.میشود فردا بیایی مولای من؟

العجل العجل یا مولای یا صاحب الزمان

العجل العجل یا مولای یا صاحب الزمان

العجل العجل یا مولای یا صاحب الزمان

=====================

من یک سوال خیلی خیلی خیلی مهم دارم:

خانوم معلم خوب من کجا رفتن؟ چرا وبلاگشون دیگه پذیرای من نیست؟ چرا آخه؟ خب آخه ما چجوری بهشون سر بزنیم؟